Separation does not mean the end of our love
رفته ام نمی خواهد بیایی! چقدر بگویم؟ من دیگر نیستم با تو........ رفته ام نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم دی ۱۳۹۴ساعت 14:12 توسط اهورا| بعضیها بعضیها را هر چقدر بخوانی... خسته نمیشوی! بعضیها را هر چقدر گوش دهی... عادت نمیشود! بعضیها هر چقدر تکرار شوند... تکراری نمیشوند! دیدهای؟! شنیدهای؟! بعضیها بینهایتند.. نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم دی ۱۳۹۴ساعت 14:6 توسط اهورا| قرار نیست قرار نیست ... من بنویسم و تو بخوانی حتی قرار نیست ... ...بفهمی که من به خاطر تو نوشتم فقط ... قرار است دلم آرام بگیرد ... که نمیگیرد .. نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم دی ۱۳۹۴ساعت 14:4 توسط اهورا| قصه دل برای پیش “تو”بودن … بلیط لازم نیست! مرور قصه ی “دل”… کافیست…! نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم دی ۱۳۹۴ساعت 14:1 توسط اهورا| خسته ام خیلی خستمه ویران و خرابم نه می تونم کسی رو دوست داشته باشم نه کسی می تونی من رو دوست داشته باشه نه عشقی تو زندگیم هست نه عادت دوست داشتنی تنها یادگاری تو دیدن هر روز عکس هاته به خوده خدا فقط این آرامش میده نفسم نوشته شده در سه شنبه پانزدهم دی ۱۳۹۴ساعت 9:14 توسط اهورا| آخرين مطالب » رفتی» بودنت» مردم برای عشق» گر» تشنگی» رَد نمیشود» خونه» خودم خواستم» ترس» دوباره دیدنش
نمی خواهد بیایی! چقدر بگویم؟ من دیگر نیستم با تو........ رفته ام
بعضیها را هر چقدر بخوانی... خسته نمیشوی! بعضیها را هر چقدر گوش دهی... عادت نمیشود! بعضیها هر چقدر تکرار شوند... تکراری نمیشوند!
دیدهای؟! شنیدهای؟! بعضیها بینهایتند..
قرار نیست ... من بنویسم و تو بخوانی
حتی قرار نیست ...
...بفهمی که من به خاطر تو نوشتم
فقط ... قرار است دلم آرام بگیرد ...
که نمیگیرد ..
برای پیش “تو”بودن …
بلیط لازم نیست!
مرور قصه ی “دل”…
کافیست…!
خیلی خستمه
ویران و خرابم
نه می تونم کسی رو دوست داشته باشم
نه کسی می تونی من رو دوست داشته باشه
نه عشقی تو زندگیم هست
نه عادت دوست داشتنی
تنها یادگاری تو دیدن هر روز عکس هاته
به خوده خدا فقط این آرامش میده نفسم