ابزار لودینگ وبلاگ

|

ابزارهای وبلاگ نویسی

با جدایی هیچی تموم نمیشه | مرداد ۱۳۹۸

























با جدایی هیچی تموم نمیشه

Separation does not mean the end of our love

مثلش نبود

مثلش نیومد

مثل پریا دلم پیشش موند

باهاش غرق شد

حرف هاش تازه بود

مثل خاک بارون خورده

صداش بوی شقایق وحشی می داد

نگاهم که می کرد گم می شدم

یه روز من و جنگل و دریا و تمام خاک های بارون خورده و نخوره رو گذاشت

بَره دل یه مشت خاطره و

رفت

اشک هام رو صورتم خشک شدن

حرف هام تو گلوم بغض شدن

خوابم،

ماهم،

شبام

موج دریا جنگ های شمال و آسمون بی بارون

تنهای تنها

مثلش نبود

مثلش نیومد

بارون مال آسمونه

آسمون بهش راه نمیده

دل گنده می شم

بارون تو چشمای من می باره

دیگه خوابم نبرد

پری قصه هام

ستاره تو شبام

دستم براش نوشتو

صدام براش خوند

کر شنید تو در و خیابون

هر جا بودم می گفتن

این همون ماه بی آسمونست

مردم بوی باروت می دادن

منم تفنگی تشنه یه گولست

راهی نبود جز رفتن

از شهرش رفتم

رفتم که دیگه مثلش نباشه مثلش نیاد

تو سی سالگی پیر شدم

لباس ساهامو تنم کردم

تو سی سالگی مرده بودم

برای همیشه

حالا شدم یه قلب تیکه تیکه

یه تیک جنگل

یه تیکه دریا

یه تیکش مرده

یه جسم

که فقط گوشاش خوب کار می کنه

تا بشنوه صداشو

وقتی میگه

آهای ماه بی آسمون کجا کز کردی واسه خوده

کجایی پری قصه ها

هنوز کوشام خوب کار می کنه

ماه بی آسمون به کارت نمیاد

لعنتی

******

مثلش نبود

مثلش هیچ وقت نیومد

نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم مرداد ۱۳۹۸ساعت 17:50 توسط اهورا|

 

همه آرام گرفتند و شب از نيمه گذشت
آنچه در #خواب نرفت چشم منو ياد تو بود

نوشته شده در یکشنبه ششم مرداد ۱۳۹۸ساعت 9:23 توسط اهورا|


آخرين مطالب
» رفتی
» بودنت
» مردم برای عشق
» گر
» تشنگی
» رَد نمیشود
» خونه‌
» خودم خواستم
» ترس
» دوباره دیدنش
Design By : AHORA