چقدر سخته اشکهاتو از عابرهای بی احساس پنهون کنی
بری زیر بارون بباری
چقدر سخته عاشق نباشی، بیاد عاشقت کنه
بره، بگه دیگه پیشت نمی مونه
چقدر سخته اشکات همدم تنهایی هات بشه
لبخندت نثار اجبار
چقدر سخته هزاران بیت نظرش بشه
به دفتر غزلت برنگرده
چقدر سخته واسه پایان دادن به دردهات
الماس مرگ رو کنی
چقدر سخته همه هستیت آینه تاریکی باشه
جز گرد و غبار در آن نباشه
...
..
.