ابزار لودینگ وبلاگ

|

ابزارهای وبلاگ نویسی

دست نوشته های نگفته ام 42

























با جدایی هیچی تموم نمیشه

Separation does not mean the end of our love

چه شعر‌ها چه گفته‌ها چه گريه‌ها كردم

مگه ميشه نفهمي يه زره آه‌و دردم

ناله‌هاي من دل سنگهم به درد آرد رفيق من

تو كردي مهر خود را چه روزها دريغ از من

مگه ميشه باشم‌و بي تو شب را سحر كنم

چرا بايد شعر تنهايي‌و بي تو بدون را ز بر كنم

روح آشفته مرا ديدار تو آرام دهد

درد تن را وصال تو مگر فرجام دهد

كاش لحظه‌اي دستان تو را در دست گيرم

گرمي دستان تو را حس كنم‌و در آن لحظه بميرم

نوشته شده در سه شنبه بیست و چهارم فروردین ۱۳۸۹ساعت 18:48 توسط اهورا|


آخرين مطالب
» رفتی
» بودنت
» مردم برای عشق
» گر
» تشنگی
» رَد نمیشود
» خونه‌
» خودم خواستم
» ترس
» دوباره دیدنش
Design By : AHORA