در داد و بیداد سکوت فریاد تو بودم
در ازدحام تنهای، تنها کس تو بودم
برای لبهای بسته ی تو صدای شکسته بودم
برای ناگفته های خشکیده ته دلت جملاتت بودم
به کودکانه ترین لحظات خاطراتت بودم
به تازیانه ترین سردی ها گرمی تنت بودم
من کبریت باغ سرنوشت نبودم
من دستهای استبداد افکار تو نبودم
منه تلخ، ناب ترین تلخی لحظه بودم
منه بی سرنوشت، جفت شش بازی سرنوشت بودم