من کوچه های بی قید
و رها از خود را میگذرم
و شعرهای بی قافیه را
با چتر ِ سرخ عاشقانه ام
قدم قدم خواهم پیمود ،
من دوباره
عاشقت خواهم کرد
در فصل عاشقی ....
آن زمان که
انارهای پاییزی بر لبانم میترکند
و ناگهان بوسه حادث میشود .....
همان بوسه ایی که روزی اثرش بر لبانت جای مانده بود
میخواهم در آغوشت برگ ریزانی به پا کنم
که هیچ پاییــــــــــــزی تا به حال به چشم خویش ندیده است
روزی که مثل برگی زرد زیر پایت له کردی قلبم را.....